اگر با دقت به هرگوشه آرامستان خواجهربیع بنگریم، نامهایی را خواهیم دید که روزگاری وزنههای علم و هنر و فرهنگ این شهر بودهاند که حالا چهره در نقاب خاک کشیدهاند.
از هنرمندانی، چون حسن حامد که سالیان نهچندان دور بر صحنههای تئاتر هنرنمایی میکرد و استاد صمد مَدی، تا پزشک بلژیکی، عبدالله (روش) بولون و چهره ماندگار پزشکی ایران، حسین خلیلییزدی.
در این گزارش میخواهیم شما را با یکی از این هنرمندان نقاشی ساکن مشهد آشنا کنیم؛ استاد صمد مدی سال ۱۲۸۸ در تبریز بهدنیا آمد. وی مقدمات و اصول کامل نقاشی را نزد استاد میرمصور ارژنگی، از نقاشان بنام تبریزی فراگرفت.
استاد پس از مهاجرت به مشهد، در سال ۱۳۲۵ در آموزشوپرورش بهعنوان دبیر نقاشی دبیرستانهای این شهر استخدام شد. او شاگردان زیادی را تربیت کرد که هریک جزو استادان بزرگ و بنام نقاشی مشهد هستند.
استاد مدی سرانجام در بهمن سال ۱۳۵۹ و در هفتادویکسالگی به دیار باقی شتافت و در آرامستان خواجهربیع به خاک سپرده شد. از وی حدود ۴۰ اثر به یادگار مانده است که فرزندانش از آن نگهداری میکنند. برای آشنایی بیشتر با آن مرحوم، با فرزندش سیروس مدی که خود همانند پدر دستی بر آتش هنر نقاشی دارد، به گفتگو نشستیم.
سیروس مدی، فرزند استاد صمد مدی، درباره ورود پدرش به عرصه نقاشی میگوید: پدر من از همان کودکی بهطور غریزی به نقاشی علاقهمند بوده و حتی تصاویری را هم میکشیدهاند.
مادربزرگم که از روحیه لطیف و علاقهمندی پدرم به هنر مطلع میشوند، ایشان را تشویق میکنند که هنر را ادامه دهند و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نمیکنند، اما ازآنجاییکه پدربزرگم از خانهای تبریز و معتقد بودند که این چیزها نان و آب نمیشود و پولی از آن درنمیآید، مخالفت میکنند، با این حال این مخالفتها ذرهای از علاقه پدرم به هنر کم نمیکند.
درنهایت با کمک و همت مادربزرگم، تحت تعلیم استاد میرمصور ارژنگی قرار میگیرند که از استادان مطرح نقاشی تبریز بودند و بدین ترتیب بهصورت کاملا حرفهای این هنر را میآموزند.
استاد مدی پس از اتمام درس و آموزش نقاشی برای خدمت سربازی به مشهد میآید. مهاجرتی موقت که به اقامتی همیشگی بدل میشود. فرزند استاد این ماجرا را اینگونه برایمان روایت میکند: پس از اینکه آموزشهای سربازی پدرم در تهران و تبریز تمام میشود، ایشان را برای ادامه خدمت به مشهد میفرستند.
در اینجا زمانی که پدرم برای اقامت بهدنبال منزل میگشتهاند، با مادرم آشنا میشوند و این آشنایی به ازدواجشان میانجامد و ایشان را برای همیشه در مشهد ماندگار میکند.
استاد چند سال پس از ازدواج، در آموزشوپرورش شهر مشهد استخدام میشود تا هنری را که نزد مطرحترین استاد نقاشی آن روزگار در شهر تبریز آموخته بود، به دانشآموزان دبیرستانی آموزش دهد.
فرزندش عنوان میکند: در سال ۱۳۲۵ پدرم بهعنوان دبیر نقاشی و هنر دبیرستانهای شهر مشهد در آموزشوپرورش استخدام میشوند و در دبیرستانهای مشهور آن موقع مثل شاهرضا (شریعتی کنونی)، فردوسی، دانش و... شروع به تدریس میکنند.
استاد در طول سالهایی که در مدارس تدریس میکردند، همیشه جزو دبیران نمونه بودند و بارها از ایشان تقدیر شد. مدی ادامه میدهد: البته پدرم غیر از مدارس بهصورت خصوصی، در منزل و در آتلیهای در ایستگاه سراب هم نقاشی آموزش میدادند.
ثمره ۳۴ سال تدریس نقاشی استاد صمد مدی، میشود افرادی، چون فریدون مژده، منوچهر اسپهبدی، صبا و چندین و چند استاد نقاشی دیگر که حالا هریک استادانی بنام در عرصه هنر بهشمار میآیند.
استاد مدی هیچگاه تابلوهای نقاشیاش را نفروخت. این موضوع را سیروس مدی مطرح میکند و در ادامه میگوید: پدرم به هیچ عنوان دوست نداشتند هنرشان را در معرض فروش قرار دهند.
ایشان تابلوهای نقاشی را مثل تکهای از وجودشان میدانستند و برای همین هروقت دوستانشان یا هرکس دیگر از ایشان درخواست میکرد که برخی تابلوها را بفروشند، قبول نمیکردند و تا پایان عمر هم به این اصل وفادار ماندند.
فرزند استاد بیان میکند: در طول سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰ مرحوم استاد چندین نمایشگاه در مشهد و تهران برگزار میکنند که چه در مشهد و چه در تهران استقبال خوبی از آثارشان میَشود. پس از فوتشان هم آثاری را که از ایشان باقی مانده بود، جمعآوری کردم و در یک نمایشگاه در کنار آثار نقاشی خودم، در معرض نمایش گذاشتم.
از استاد مدی حدود ۴۰ اثر با موضوعات گوناگون باقی مانده است که فززندانش آن را جمعآوری کردهاند و قرار است آلبوم آثار وی همین روزها چاپ شود تا هنردوستان بیشتر با این استاد نقاشی آشنا شوند؛ «مرحوم استاد بسیار کمکار یا حتی بهتر بگویم، گزیده کار بودند و ازطرفی تابلوهای زیادی را هدیه میدادند؛ به همین سبب اکنون تنها حدود ۴۰ اثر از ایشان باقی مانده است که من و خواهرم نگهداری میکنیم.
تمام این تابلوهای نقاشی را پدر در سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۵۰ رسم کردهاند. برای تهیه آلبومی از این آثار، کارهای اولیه مانند عکسبرداری و جمعآوری اطلاعات اثر انجام شده است و امیدوارم در آیندهای نهچندان دور این آلبوم چاپ شود.»
در میانه صحبتهایمان، سیروس مدی به تابلوی مرغابی استاد که روی دیوار آتلیه نصب شده است، اشاره میکند و میگوید: هروقت این تابلو را نگاه میکنم، خاطرهاش برایم زنده میشود.
وی بیان میکند: زمانیکه پدرم این تابلو را بهاصطلاح دست گرفت -سال ۱۳۲۶- من حدودا ششساله بودم. کاملا خاطرم هست که ابتدا فضای اتاق را با پارچه سفید پوشاندند و بعد یک مرغابی را که قبلا صید شده بود، روی پارچه آویزان کردند تا بهعنوان مدل از روی آن نقاشی بکشند.
بعد از چند روز بوی تعفن مرغابی بهقدری زیاد شده بود که از شدت آن هیچکس قادر نبود وارد اتاق شود، اما مرحوم پدرم با همان وضعیت، اتود اولیه کار را رسم کردند و بعد مرغابی را دورانداختند.
مدی اظهار میکند: در دورهای که استاد صمد مدی در شهر مشهد حضور داشتند و به تدریس مشغول بودند، بهدلیل تصور نادرستی که از هنر وجود داشت، تنها هنرمند نقاش مشهد، پدر من بود.
بعدها ازطریق آموزش نقاشی توسط ایشان و همچنین تغییر درک مردم از هنر و بهویژه نقاشی، جمعیت هنرمندان نقاش مشهد که بیشتر از شاگردان مرحوم استاد مدی بودند، بهمرور افزایش پیدا کرد.
فرزند استاد با اشاره به روحیات و اخلاق پدرش میگوید: تواضع و فروتنی ایشان زبانزد خاص و عام بود. از دیگر ویژگیهای اخلاقی مرحوم پدرم، همراهی با مادرم در کارهای منزل بود و امکان نداشت که پدرم در خانه باشند، ولی کمکحال ایشان نباشند.
در برخورد با ما که فرزندانشان بودیم، هم همان رفتار مهربانانه را داشتند و هیچوقت من و برادر و خواهرم را مجبور نکردند که حتما وارد عرصه هنر نقاشی شویم و راه ایشان را ادامه دهیم، بلکه حق انتخاب را به خودمان دادند.
از میان فرزندان استاد، تنها من به نقاشی علاقه نشان دادم و پدرم زمانی که این علاقه را در من دیدند، اصول نقاشی را به من آموزش دادند. وی ادامه میدهد: هنوز هم پس از گذشت ۳۵ سال از فوت ایشان وقتی شاگردان و دوستان استاد میخواهند از صمد مدی یاد کنند، به ذکر همان خوبیها میپردازند که این برای ما واقعا باعث افتخار است.
مرحوم صمد مدی در سالهای پایان عمرش بهسبب برخی ناملایمات و محدودیتها تصمیم میگیرد کنج عزلت برگزیند و دیگر نه دست بر قلمموی نقاشی ببرد تا اثری خلق کند و نه اینکه شاگردی را برای آموزش به حضور بپذیرد.
پسرش آن سالها را بدترین دوران عمر وی میداند و عنوان میکند: در آن سالها بهدلیل برخی مشکلات و محدودیتهایی که برای هنر نقاشی بهوجود آمده بود، پدرم علاقه و انگیزه خودشان را به نقاشی از دست داده بودند و تقریبا چندین سال اصلا کار نمیکردند.
ازآنجاییکه مشاهده پدر در این وضعیت برای ما سخت بود، تصمیم گرفتم مکانی را در منزل خودم برایشان مهیا کنم و از پدرم بخواهم که تابلوی میز عید را که چندین سال پیش دچار حریق شده بود، مجدد ترسیم کنند. مدی میگوید: با اصرار فراوان من و دیگر اعضای خانواده پدرم قبول کردند و برای مدتی از آن وضعیت خارج شدند، اما با اتمام کار تابلو، باز به همان حالت سابق بازگشتند تا اینکه در بهمن سال ۱۳۵۹ دار فانی را وداع گفتند.
* این گزارش یکشنبه ۲۶ اردیبهشت در شماره ۱۹۹ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.